2015/12/28، 10:04 PM
هم می زنم این قهوه یِ تلخِ قجری را
تا فکرِ تــو شاید برساند شکری را
من خاطره می نوشم و با یادِ تــو خوبم
برگرد...و پایان بده این بی خبری را
بعد از گله و اخم بگو سیب...و پر رنگ
لبخند بزن تا بنویسم اثری را
حالا که حواسم به تـــو پرت است...بگیرند
از دست من این هوش و حواس بشری را
با قاشق خود شعر نوشتم، و مدادم
هم می زند این قهوه یِ تلخِ قجری را
تا فکرِ تــو شاید برساند شکری را
من خاطره می نوشم و با یادِ تــو خوبم
برگرد...و پایان بده این بی خبری را
بعد از گله و اخم بگو سیب...و پر رنگ
لبخند بزن تا بنویسم اثری را
حالا که حواسم به تـــو پرت است...بگیرند
از دست من این هوش و حواس بشری را
با قاشق خود شعر نوشتم، و مدادم
هم می زند این قهوه یِ تلخِ قجری را