2016/03/28، 04:22 PM
فصل اول : باز باران با ترانه ... !
از بارونای بهاری متنفرم نه بخاطر اینکه سالهاست تنهام به این خاطر که قطره های بارون مثل مسیح(پیامبر) خاطره هامو زنده میکنه! خاطره هایی که تو عمیق ترین لایه مغزم قرار دارن و اتفاقایی که برام تو اون زمان سپری شده رو سینه به سینه و سلول به سلول به نسل بعدشون انتقال میدن...
هوا تاریکه بارون اروم تر شده ...اما من تو دلم اشوبه! شبیه سیستم های پنتیوم فوری شدم که همیشه هنگه! پالتومو تنتم ...صدام میکنن این وقت شب کجا میری؟ جوابی نمیدم چون واقعن نمیدونم فقط میدونم رفتن تقدیر پاهامه ... بدون چتر میزنم به دل شهر ...
فصل دوم قدم زدن بین مرده های متحرک!
لای جمعیت گم میشم ... بخار دهنم بهم میفهمونه که هنوز زندم... به یه ایستگاه اتوبوس میرسم که شیشه های یه طرفش شکسته روی صندلی میشینم سرده اما قابل تحمله
نگاه میکنم به ماشین هایی که رد میشن! به آدمایی که هرکدوم بازیگر نقش اول زندگی خودشونن ...
پیپ لعنتیمو در میارم بهم آرامش میده ...
یاد شعری که 13 روز پیش .شب تولدم درست تو همینجا سرودم میفتم...
روشن میکنم پیپمو بذار دم بگیرم بذار دور شم
تا شاید بدون چشم های تو بتونم دوباره اروم شم ...
ادامه این شعر در انجمن شعر پاسارگاد تاباک
http://pasargadtabac.com/forum/showthread.php?tid=1915&pid=2049#pid2049
از بارونای بهاری متنفرم نه بخاطر اینکه سالهاست تنهام به این خاطر که قطره های بارون مثل مسیح(پیامبر) خاطره هامو زنده میکنه! خاطره هایی که تو عمیق ترین لایه مغزم قرار دارن و اتفاقایی که برام تو اون زمان سپری شده رو سینه به سینه و سلول به سلول به نسل بعدشون انتقال میدن...
هوا تاریکه بارون اروم تر شده ...اما من تو دلم اشوبه! شبیه سیستم های پنتیوم فوری شدم که همیشه هنگه! پالتومو تنتم ...صدام میکنن این وقت شب کجا میری؟ جوابی نمیدم چون واقعن نمیدونم فقط میدونم رفتن تقدیر پاهامه ... بدون چتر میزنم به دل شهر ...
فصل دوم قدم زدن بین مرده های متحرک!
لای جمعیت گم میشم ... بخار دهنم بهم میفهمونه که هنوز زندم... به یه ایستگاه اتوبوس میرسم که شیشه های یه طرفش شکسته روی صندلی میشینم سرده اما قابل تحمله
نگاه میکنم به ماشین هایی که رد میشن! به آدمایی که هرکدوم بازیگر نقش اول زندگی خودشونن ...
پیپ لعنتیمو در میارم بهم آرامش میده ...
یاد شعری که 13 روز پیش .شب تولدم درست تو همینجا سرودم میفتم...
روشن میکنم پیپمو بذار دم بگیرم بذار دور شم
تا شاید بدون چشم های تو بتونم دوباره اروم شم ...
ادامه این شعر در انجمن شعر پاسارگاد تاباک
http://pasargadtabac.com/forum/showthread.php?tid=1915&pid=2049#pid2049