انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک

نسخه‌ی کامل: شعر قهوه
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
می آید روزی که در تراس خانه ات، روی صندلی دسته دار نشسته ای و بازی کودکان را تماشا می کنی
آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد،
سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای!
کنار روزمرگی هایت، یک فنجان ☕ برای خودت میریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند لرزان لرزان فنجان ☕ را به لبانت نزدیک می کنی،
اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند!
شباهت اسمی بود...
تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری، لبخند کوچکی می زنی و دوباره ☕ را می نوشی،
من به همان لبخند زنده ام
@pasargadtabac
@pasargadtabaccafeartin
(2016/04/11، 04:45 PM)kamran نوشته است: [ -> ]می آید روزی که در تراس خانه ات، روی صندلی دسته دار نشسته ای و بازی کودکان را تماشا می کنی
آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد،
سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای!
کنار روزمرگی هایت، یک فنجان ☕ برای خودت میریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند لرزان لرزان فنجان ☕ را به لبانت نزدیک می کنی،
اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند!
شباهت اسمی بود...
تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری، لبخند کوچکی می زنی و دوباره ☕ را می نوشی،
من به همان لبخند زنده ام
@pasargadtabac
@pasargadtabaccafeartin

عااااااااالی استاد کامران عالی