2016/04/26، 10:36 PM
از قهوه ی چشمان تو امشب ای دوست یک جرعه نصیب چشم هایم شده بود
تلخ است که از شرم گرفتی از من آن قهوه که روز و شب دعایم شده بود
این قهوه ی تلخی که به جام نگهت آن خالق یکتا چه نکو ریخته است
همراه دو مَن عسل که شیرینی توست حقا که دو مَن نمک در آمیخته است
می برد به یادگار گیلاس شبی از سرخی لب های تو یک بوسه ی ناب
زین روست که عاشق لبانش شده ام وز رنگ رخش دهانم افتاده به آب
از قامت دلربای سروت ای دوست امشب پلی از زمین به ماهم زده ام
با قامت تو پل زده ام تا چشمت یعنی که تویی ماه دل غم زده ام
تلخ است که از شرم گرفتی از من آن قهوه که روز و شب دعایم شده بود
این قهوه ی تلخی که به جام نگهت آن خالق یکتا چه نکو ریخته است
همراه دو مَن عسل که شیرینی توست حقا که دو مَن نمک در آمیخته است
می برد به یادگار گیلاس شبی از سرخی لب های تو یک بوسه ی ناب
زین روست که عاشق لبانش شده ام وز رنگ رخش دهانم افتاده به آب
از قامت دلربای سروت ای دوست امشب پلی از زمین به ماهم زده ام
با قامت تو پل زده ام تا چشمت یعنی که تویی ماه دل غم زده ام