2016/06/22، 06:24 PM
در فراسوی میزی که
آهسته
آهسته
طویل میشود
قادر به دیدن دستان تو نیستم
که موسی وار
میز را دو نیم کنند
و اعجاز انگشتانت را به
دستانم برسانند.
صندلی همیشه ی تو
نگران و مضطرب
کم
کم
چهار بار زانویش را می برد
و بر زمین می نشیند
شاعری
جرعه
جرعه
در فنجان نوشیده شد
و خودش را به فرعونی که بیرون ایستاده
تحویل داد.
آهسته
آهسته
طویل میشود
قادر به دیدن دستان تو نیستم
که موسی وار
میز را دو نیم کنند
و اعجاز انگشتانت را به
دستانم برسانند.
صندلی همیشه ی تو
نگران و مضطرب
کم
کم
چهار بار زانویش را می برد
و بر زمین می نشیند
شاعری
جرعه
جرعه
در فنجان نوشیده شد
و خودش را به فرعونی که بیرون ایستاده
تحویل داد.