2016/09/24، 05:51 PM
اولین بار که تو را دیدم
چهره ای اغوا کننده داشتی،
پشت هاله ای از دود سیگار
قهوه می نوشیدی و با انگشتان دستت
ریتم موزیک پیانو که در فضای کافه بود
را روی میز ضرب میزدی،آرام و بی صدا،
سمت نگاهت را نمیشد به راحتی تشخیص داد
تنها بودی و پر از راز
که حس کنجکاوی ام را به راحتی قلقلک می داد
اینچنین شد که
من شدم مشتری همیشگی کافه پیانو،
هر روز تو را نگاه میکردم و عاشق میشدم،
ماه ها گذشت
آنروز آمدم تا عاشقانه ای برایت بگویم
و قراری با تو بگذارم همیشگی
اما
انگار تمام این مدت نگاهت به سمت
پیانیست جوان کافه بود و پله پله با عاشقی من
تو هم عاشقانه ای جدا برای خود ساخته بودی...
چهره ای اغوا کننده داشتی،
پشت هاله ای از دود سیگار
قهوه می نوشیدی و با انگشتان دستت
ریتم موزیک پیانو که در فضای کافه بود
را روی میز ضرب میزدی،آرام و بی صدا،
سمت نگاهت را نمیشد به راحتی تشخیص داد
تنها بودی و پر از راز
که حس کنجکاوی ام را به راحتی قلقلک می داد
اینچنین شد که
من شدم مشتری همیشگی کافه پیانو،
هر روز تو را نگاه میکردم و عاشق میشدم،
ماه ها گذشت
آنروز آمدم تا عاشقانه ای برایت بگویم
و قراری با تو بگذارم همیشگی
اما
انگار تمام این مدت نگاهت به سمت
پیانیست جوان کافه بود و پله پله با عاشقی من
تو هم عاشقانه ای جدا برای خود ساخته بودی...