2016/09/29، 10:19 PM
درونم را حسی غریب دربرگرفته
گاه طوفانی و مواج
گاه آرام و بی تنش
افکارم بیخیال از احساس درونم
و احساسم سرکش و یاغی
مغزم خسته از حل معادله مجهول دلم
و دلم سرشار از راه حل
چشمهایم خالی از تصویر
و زبانم مملو از کلمات آماده بیان
پاهایم آماده رفتن
و دستهایم پر از امتناع
سوار بر گرده احساسم میشوم
چپقی چاق میکنم
و تلخی روزگارم را درون فنجان قهوه ام سرازیر میکنم
بی شک دانه های سفید شکر
اوقات تلخم را شیرین خواهد کرد...
گاه طوفانی و مواج
گاه آرام و بی تنش
افکارم بیخیال از احساس درونم
و احساسم سرکش و یاغی
مغزم خسته از حل معادله مجهول دلم
و دلم سرشار از راه حل
چشمهایم خالی از تصویر
و زبانم مملو از کلمات آماده بیان
پاهایم آماده رفتن
و دستهایم پر از امتناع
سوار بر گرده احساسم میشوم
چپقی چاق میکنم
و تلخی روزگارم را درون فنجان قهوه ام سرازیر میکنم
بی شک دانه های سفید شکر
اوقات تلخم را شیرین خواهد کرد...