2016/11/26، 05:30 PM
می خواهم از نگاه تو هر اتفاق را
هر اتّفاق تازه و دور از فراق را
امروز در پیاله ی رنگین کمان بریز
باران نوبهاری این اشتیاق را
با چشم خود به قهوه ی تلخم شکر بریز
روشن کن از شرار محبّت اجاق را
ای روشنای سبزه و مهتاب، می شود
خاموش کرد با تو چراغ نفاق را
جاری شو ای صلابت هفت آسمان عشق
بشکن غرور بی سبب باتلاق را
تا از خیال عشق گذشت این «قصیده»ها
عطر «غزل» گرفت هوای اتاق را
ای ساده تر ز حادثه ی «دوست داشتن »
می جویم از نگاه تو هر اتّفاق را?
هر اتّفاق تازه و دور از فراق را
امروز در پیاله ی رنگین کمان بریز
باران نوبهاری این اشتیاق را
با چشم خود به قهوه ی تلخم شکر بریز
روشن کن از شرار محبّت اجاق را
ای روشنای سبزه و مهتاب، می شود
خاموش کرد با تو چراغ نفاق را
جاری شو ای صلابت هفت آسمان عشق
بشکن غرور بی سبب باتلاق را
تا از خیال عشق گذشت این «قصیده»ها
عطر «غزل» گرفت هوای اتاق را
ای ساده تر ز حادثه ی «دوست داشتن »
می جویم از نگاه تو هر اتّفاق را?