2017/05/10، 11:49 AM
نمیایی
برایت قهوه می ریزم، کمی شیر، دو قاشق شکر،
می گذارم جلویت روی میز،
گلدان گل را کنارتر می گذارم
تا بهتر ببینمت.
قیافه جدی به خودم می گیرم
و با لهجه ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،
می گویم:
قهوه ات سرد میشود.
هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا
و همانطور می نشینم تا تو یک روز بیایی...
برایت قهوه می ریزم، کمی شیر، دو قاشق شکر،
می گذارم جلویت روی میز،
گلدان گل را کنارتر می گذارم
تا بهتر ببینمت.
قیافه جدی به خودم می گیرم
و با لهجه ای که حالا برای خودم هم بیگانه است،
می گویم:
قهوه ات سرد میشود.
هر کجا که هستی، زودتر به خانه بیا
و همانطور می نشینم تا تو یک روز بیایی...