2017/06/27، 04:18 PM
فرياد ها دور دهان ديوار
خشك شده اند
و كلكسيوني از سيگار هاي نيمه كشيده
كنار فنجان قهوه صف بسته اند
مردي به جاي در از پنجره بيرون ميرود
و زني به تنهاييش
در آينه لبخند ميزند
زمان را به عقب برگردان
اينبار ميخواهم خنجر را به قلبت فرو كنم
خشك شده اند
و كلكسيوني از سيگار هاي نيمه كشيده
كنار فنجان قهوه صف بسته اند
مردي به جاي در از پنجره بيرون ميرود
و زني به تنهاييش
در آينه لبخند ميزند
زمان را به عقب برگردان
اينبار ميخواهم خنجر را به قلبت فرو كنم