2017/12/30، 06:38 PM
صداي قاشق احساسم ، در تيك تيك ثانيه هاي بي تو بودن ، بر ديوار شيشه اي قلبم ضربه ميزند، و صدايي ، صدايي دور از من و تو ، در كورسوي قهوه هاي نخورده ، و جاسيگاري هاي پر از سيگارهاي خواهش ، جشن فرو خورده شدن را ، تا به ديرگاه به سر دارد، و ، تنها در اين سرما ، حرارت دارد ، فنجان ترك خورده ي افكاري كه تو را ، زنداني يك لب نوشيدن كرده اند ...