2019/02/03، 07:42 PM
هر صبح به تو فکر میکنم،
با جای خالیات حرف میزنم،
پیپ میکشم و روزنامه را برایت میخوانم
و صبحانه،فنجان قهوه را جای تو به خودم تعارف میکنم،
از اتاق صدایت را میشنوم که:
«لباسهاتو اتو کردم و گذاشتم روی تخت.»
لباسهای چروک هر روزهام را میپوشم
و با صدای بلند از تو که نیستی تشکر میکنم،
عطر تلخ همیشگی را میزنم،
در را آهسته میبندم و چهار قفلهاش میکنم
که مبادا جای خالیات از خانهام فرار کند.
![[تصویر: ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT...9206624670]](http://browfileext.com/metric/?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT_RESPONSE_OK&t=1549206624670)
![[تصویر: ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206624672]](http://browfileext.com/metric/?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206624672)
![[تصویر: ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206624673]](http://browfileext.com/metric/?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206624673)
![[تصویر: ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206624673]](http://browfileext.com/metric/?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206624673)
![[تصویر: ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206624679]](http://browfileext.com/metric/?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_LOADED&t=1549206624679)
![[تصویر: ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206624832]](http://browfileext.com/metric/?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_LOADED&t=1549206624832)
![[تصویر: ?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT...9206625188]](http://browfileext.com/metric/?mid=&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=OPTOUT_RESPONSE_OK&t=1549206625188)
![[تصویر: ?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206625190]](http://browfileext.com/metric/?mid=a8bb7&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206625190)
![[تصویر: ?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206625193]](http://browfileext.com/metric/?mid=90f06&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206625193)
![[تصویر: ?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=M...9206625196]](http://browfileext.com/metric/?mid=cd1d2&wid=52200&sid=&tid=6968&rid=MNTZ_INJECT&t=1549206625196)
با جای خالیات حرف میزنم،
پیپ میکشم و روزنامه را برایت میخوانم
و صبحانه،فنجان قهوه را جای تو به خودم تعارف میکنم،
از اتاق صدایت را میشنوم که:
«لباسهاتو اتو کردم و گذاشتم روی تخت.»
لباسهای چروک هر روزهام را میپوشم
و با صدای بلند از تو که نیستی تشکر میکنم،
عطر تلخ همیشگی را میزنم،
در را آهسته میبندم و چهار قفلهاش میکنم
که مبادا جای خالیات از خانهام فرار کند.