2019/02/03، 09:29 PM
_ خسته نشدی انقدر واستادی لب پنجره زل زدی به خیابون پیپ کشیدی؟
_قشنگه از این بالا، همه جا سفیده، مردم دارن عشق میکنن
_خب برو قاطیشون توام
_من خیلی وقته با هیچی و هیچکس قاطی نمیشم
_مدل خودتو پیدا کنی قاطی میشی
_مدل من اسقاطیه، نیست
_پس وایسا همون جا لب پنجره از دور نگاه کن به همه چی
_آره، از دور همه چی قشنگ تره، از دور زشتیارو نمیبینی، هر باری که نزدیک شدمو واقعیت رو دیدم حالم بد شده
_تعریف کن ببینم چی میبینی اون پایین؟
_اون پسر همسایه طبقه بالایی بود، همون که تابستون میرفت پشتِ بوم قایمکی بغل کولرِ ما پیپ میکشید بوش میومد توی خونه
_همون که حوصلش باهاش نبود؟
_آره، همون که حوصلشو جا گذاشته بود
_خب؟ اونم اون پایینه؟
_آره اون پایینه ولی دور از جمعیت
_حتمن اونم مثه تو نمیتونه قاطی بشه با بقیه
_یه آدم برفی درست کرده واسه خودش، صورت آدم برفیش هیچی نداره جز لب، گوشه لبشم یه پیپ گذاشته
_آدم برفی که پیپ نمیکشه
_شبیه خود پسره ست، نه چشمِ دیدن داره نه گوشِ شِنُفتن، حرفم نمیزنه، حرفاشو دود میکنه
_همون موقع گفتم این پسره افسرده ست
_افسرده نیست، حوصله هیچکس رو نداره
_کسی که حوصله هیچکس رو نداره افسرده ست دیگه
_افسرده نیست، کسی نیست بفهمتش،
زمستونا وقتی برف میاد آدم دلش میخواد یه قهوه درست کنه،بشینه ورِ دلِ اونی که دوسش داره، حرف بزنه بعد قهوه بنوشه، یه کاپ، دو کاپ...
_آره، خیلی میچسبه
_بعضی از آدما مثه قهوه بعد پیپ میمونن، میچسبن به آدم
_اگه آدم نداشته باشه همچین کسایی رو چی؟
_میشه مثه این پسره، توی این روزای سرد و سفید، پناه میبره به آدم برفی
_ آدم برفی خیلی سرده، نمیشه بغلش کرد
_عوضش میشه کلی باهاش حرف زد
_قدم چی؟ نمیشه باهاش قدم زد
_عوضش کلی میشه بهش زل زد
_اگه آفتاب بزنه چی؟
_ذره ذره آب میشه، با لبخند
_مثه تو...مثه من...
| تنهاییِ دو نفره|
_قشنگه از این بالا، همه جا سفیده، مردم دارن عشق میکنن
_خب برو قاطیشون توام
_من خیلی وقته با هیچی و هیچکس قاطی نمیشم
_مدل خودتو پیدا کنی قاطی میشی
_مدل من اسقاطیه، نیست
_پس وایسا همون جا لب پنجره از دور نگاه کن به همه چی
_آره، از دور همه چی قشنگ تره، از دور زشتیارو نمیبینی، هر باری که نزدیک شدمو واقعیت رو دیدم حالم بد شده
_تعریف کن ببینم چی میبینی اون پایین؟
_اون پسر همسایه طبقه بالایی بود، همون که تابستون میرفت پشتِ بوم قایمکی بغل کولرِ ما پیپ میکشید بوش میومد توی خونه
_همون که حوصلش باهاش نبود؟
_آره، همون که حوصلشو جا گذاشته بود
_خب؟ اونم اون پایینه؟
_آره اون پایینه ولی دور از جمعیت
_حتمن اونم مثه تو نمیتونه قاطی بشه با بقیه
_یه آدم برفی درست کرده واسه خودش، صورت آدم برفیش هیچی نداره جز لب، گوشه لبشم یه پیپ گذاشته
_آدم برفی که پیپ نمیکشه
_شبیه خود پسره ست، نه چشمِ دیدن داره نه گوشِ شِنُفتن، حرفم نمیزنه، حرفاشو دود میکنه
_همون موقع گفتم این پسره افسرده ست
_افسرده نیست، حوصله هیچکس رو نداره
_کسی که حوصله هیچکس رو نداره افسرده ست دیگه
_افسرده نیست، کسی نیست بفهمتش،
زمستونا وقتی برف میاد آدم دلش میخواد یه قهوه درست کنه،بشینه ورِ دلِ اونی که دوسش داره، حرف بزنه بعد قهوه بنوشه، یه کاپ، دو کاپ...
_آره، خیلی میچسبه
_بعضی از آدما مثه قهوه بعد پیپ میمونن، میچسبن به آدم
_اگه آدم نداشته باشه همچین کسایی رو چی؟
_میشه مثه این پسره، توی این روزای سرد و سفید، پناه میبره به آدم برفی
_ آدم برفی خیلی سرده، نمیشه بغلش کرد
_عوضش میشه کلی باهاش حرف زد
_قدم چی؟ نمیشه باهاش قدم زد
_عوضش کلی میشه بهش زل زد
_اگه آفتاب بزنه چی؟
_ذره ذره آب میشه، با لبخند
_مثه تو...مثه من...
| تنهاییِ دو نفره|