2019/02/03، 09:52 PM
غروب تمام جمعه های نبودنت را دود کردم در کافه ای !کافه ای دور دست ... خاطره ای میان من و تو نیست در قهوه های فرانسه آن ! لیوان هایش ماتیک خورده نشده به لبانت ! خاطرم مشوش نیست به یاد تلخند هایت ...حتی صدایت لابه لای سکوت ، صدایم نمی زند!! غروب تمام نبودنت ، سخت که نه ! اما عجیب گذشت ! باور کن تمام فعل های رفتن صرف می شود ، حتی اگر عاشقش باشی . نه غروب دلگیرست نه جمعه ! فقط کمی من دلگیرم ...همین !