2019/02/03، 10:24 PM
شبانگاه، آنجا که بیل و کلنگها در گوشه ای می خوابند؛
نگهبانان شب، چپق هایشان را از آرزو پر می کنند.
گاه میشود که خواب روند و دیگر خاطر شان جمع نباشد.
گاه به دنبال معنایی می گردند قصه ای
ستاره ای شاید.
.
دودِ چپقِ رؤیاهایشان
چونان راهی ست بلند که ما آمده ایم
چونان مسیری دراز که می رویم
چونان نفس های عمیقی که در این راه می کشیم.
.
خواب
تنها چیزی ست که سهم خودمان است؛
حتا اگر تمام نغمه ها
سرودهایی کهنه باشند،
حتا اگر قلب های آوازه خوان چونان فانوسی روغنی
در دستان سوزنبان، سوت و کور شده باشد،
حتا اگر نام خود را فراموش کرده باشیم وُ
خانه هایمان ویران شود،
سّرِ خواب برایمان باقی میماند؛
که خواب، سهمِ همه ی ماست
که خواب، والاترینِ چیزهاست.
.
مردم سرود میخوانند؛
مردمی که دهانشان سرودِ قلب میخواند،
مردمی که باید بخوانند یا بمیرند، مردمی که سرود قلبشان میخشکد
اگر دهانشان خاموش بماند ...
.
.
#کارل_سندبرگ
ترجمه : #بابک_زمانی
از کتاب : من مَردُمَم / نشر ثالث
نگهبانان شب، چپق هایشان را از آرزو پر می کنند.
گاه میشود که خواب روند و دیگر خاطر شان جمع نباشد.
گاه به دنبال معنایی می گردند قصه ای
ستاره ای شاید.
.
دودِ چپقِ رؤیاهایشان
چونان راهی ست بلند که ما آمده ایم
چونان مسیری دراز که می رویم
چونان نفس های عمیقی که در این راه می کشیم.
.
خواب
تنها چیزی ست که سهم خودمان است؛
حتا اگر تمام نغمه ها
سرودهایی کهنه باشند،
حتا اگر قلب های آوازه خوان چونان فانوسی روغنی
در دستان سوزنبان، سوت و کور شده باشد،
حتا اگر نام خود را فراموش کرده باشیم وُ
خانه هایمان ویران شود،
سّرِ خواب برایمان باقی میماند؛
که خواب، سهمِ همه ی ماست
که خواب، والاترینِ چیزهاست.
.
مردم سرود میخوانند؛
مردمی که دهانشان سرودِ قلب میخواند،
مردمی که باید بخوانند یا بمیرند، مردمی که سرود قلبشان میخشکد
اگر دهانشان خاموش بماند ...
.
.
#کارل_سندبرگ
ترجمه : #بابک_زمانی
از کتاب : من مَردُمَم / نشر ثالث