2019/02/03، 11:18 PM
سرد
تلخ
خانه و قهوه
بی تو
در تنهایی میزی دو نفره
با گلدانی بی گل
و حافظی که دیگر شعرش نمیدهد تسکین به حالم
که رواق چشم من آشیانه تو نیست!
در گرمای آن تلخوش که صوفی، امالخبائثش خواند
باز هم حافظ را به یاری میخوانم
تا نویدم دهد
اما
خواجه میفرماید :
حال خونین دلان که جوید باز...
تلخ
خانه و قهوه
بی تو
در تنهایی میزی دو نفره
با گلدانی بی گل
و حافظی که دیگر شعرش نمیدهد تسکین به حالم
که رواق چشم من آشیانه تو نیست!
در گرمای آن تلخوش که صوفی، امالخبائثش خواند
باز هم حافظ را به یاری میخوانم
تا نویدم دهد
اما
خواجه میفرماید :
حال خونین دلان که جوید باز...