2019/09/18، 07:23 PM
قهوه رو میریزم، لای در حیاط رو باز میكنم، قهوه توی دستام گرم و خوشبو جا خوش كرده، زنگ خونه به صدا در میاد، قهوه رو میذارم رو میز میرم سراغ آیفون.
- من: بله؟! پستچی: بسته دارین! میرم بالا و بر میگردم! لباس میپوشم كه برم ورزش، ساک، كتونی، حوله، شلوارک، چیزی جا نمونده؟! تو آشپزخونه دور میزنم! میرم تو اتاق وسایلم و بر میدارم! زنگ تلفن...
- من: بله؟!... سلام... حتما... میبینمتون... بله... قربونتون!
میام بیرون كلید خونه رو میزِ!
قهوه!!! یخ كرده، بوش كمتر شده و انگار از اینكه اون قهوه ناب قبل نیست حال خوبی نداره! همون قهوه چند دقیقه پیش برای اینكه فراموش شده و بهش اهمیت ندادن، خوشحال نیست!! دستم و دورش حلقه میكنم و ازش بابت یادم رفتههای چند دقیقه قبل عذر میخوام! ولی اون دیگه هیچوقت داغ نمیشه! اون دیگه هیچوقت اون قهوه ناب نمیشه! سر میكشمش! اینجا هم اشتباه میكنم، باید مزه مزه میكردم تا بهش بفهمونم كه همونقدر خوشمزس! حالا دیگه نیست، تموم شده و من تعریفش می كنم...
همه چیز در زندگی همینقدر نزدیكه تا از دست بره! باید قدر دونست...
گاهی فقط اونه كه مهمه، نه بسته مهمه نه هیچ تلفنی از هیچ جا! باید قهوه داغ رو مزه مزه كرد و از بوش لذت برد...
- من: بله؟! پستچی: بسته دارین! میرم بالا و بر میگردم! لباس میپوشم كه برم ورزش، ساک، كتونی، حوله، شلوارک، چیزی جا نمونده؟! تو آشپزخونه دور میزنم! میرم تو اتاق وسایلم و بر میدارم! زنگ تلفن...
- من: بله؟!... سلام... حتما... میبینمتون... بله... قربونتون!
میام بیرون كلید خونه رو میزِ!
قهوه!!! یخ كرده، بوش كمتر شده و انگار از اینكه اون قهوه ناب قبل نیست حال خوبی نداره! همون قهوه چند دقیقه پیش برای اینكه فراموش شده و بهش اهمیت ندادن، خوشحال نیست!! دستم و دورش حلقه میكنم و ازش بابت یادم رفتههای چند دقیقه قبل عذر میخوام! ولی اون دیگه هیچوقت داغ نمیشه! اون دیگه هیچوقت اون قهوه ناب نمیشه! سر میكشمش! اینجا هم اشتباه میكنم، باید مزه مزه میكردم تا بهش بفهمونم كه همونقدر خوشمزس! حالا دیگه نیست، تموم شده و من تعریفش می كنم...
همه چیز در زندگی همینقدر نزدیكه تا از دست بره! باید قدر دونست...
گاهی فقط اونه كه مهمه، نه بسته مهمه نه هیچ تلفنی از هیچ جا! باید قهوه داغ رو مزه مزه كرد و از بوش لذت برد...