2020/05/27، 12:15 AM
به موهايم سنجاق زد و گفت:
من دير دچار مي شوم.
نمي دانستم "دچار " دقيقا به كدام حس و حالت مي گويند.
حالا چند وقتي ست كه او جايي در همين حوالي زندگي مي كند و
نام من ديگر در اسامي مخاطب هايش نيست.
اما من روزها خواب آلوده ام و شب ها سر به هوا مي شوم.
نه ميلم به خنده مي رود،
و نه با كسي حرفم مي آيد.همیشه یک پیپ برلب دارم و یک فنجان قهوه در دست،
اتاقم تاريك است و
به نور چراغ احتياجم نيست.
به گمانم "دچار" به همين سادگي رخ مي دهد.
من دير دچار مي شوم.
نمي دانستم "دچار " دقيقا به كدام حس و حالت مي گويند.
حالا چند وقتي ست كه او جايي در همين حوالي زندگي مي كند و
نام من ديگر در اسامي مخاطب هايش نيست.
اما من روزها خواب آلوده ام و شب ها سر به هوا مي شوم.
نه ميلم به خنده مي رود،
و نه با كسي حرفم مي آيد.همیشه یک پیپ برلب دارم و یک فنجان قهوه در دست،
اتاقم تاريك است و
به نور چراغ احتياجم نيست.
به گمانم "دچار" به همين سادگي رخ مي دهد.