2021/02/05، 04:53 PM
می زند شلاق بر رو ح و تنم
دست شوم سرنوشت
بی مهابا
یک سره؛
میخورد سیلی ز دست پست این آدمها
تن من بیمار است
روح من منزجر از عالم و هر انسان است
که شدند همنفس و همراهم
به دروغ
به ریا
غرق در کینه و نیرنگ و جفا؛
روح من سرگشته
و روانم رنجور؛
و تنفر دارم
از تمام واژه های زیبا
(عشق؛ دوستی؛ راستی؛ همدلی و همنفسی؛ نور؛ گل و پروانه؛ و ...)
من تنفر دارم
از تمام حرفهای دلربا
از فریب
از دورنگی
تبعیض؛
من دلم بیمار است؛
روح من درد دارد؛
من چه تنها
بی گناه
سرگردان
شده ام دم خور ااین پیپ جاندار و سکوت شبها!
دست شوم سرنوشت
بی مهابا
یک سره؛
میخورد سیلی ز دست پست این آدمها
تن من بیمار است
روح من منزجر از عالم و هر انسان است
که شدند همنفس و همراهم
به دروغ
به ریا
غرق در کینه و نیرنگ و جفا؛
روح من سرگشته
و روانم رنجور؛
و تنفر دارم
از تمام واژه های زیبا
(عشق؛ دوستی؛ راستی؛ همدلی و همنفسی؛ نور؛ گل و پروانه؛ و ...)
من تنفر دارم
از تمام حرفهای دلربا
از فریب
از دورنگی
تبعیض؛
من دلم بیمار است؛
روح من درد دارد؛
من چه تنها
بی گناه
سرگردان
شده ام دم خور ااین پیپ جاندار و سکوت شبها!