2023/05/06، 10:42 PM
شب نمیبیند،،
پایش را روی گلوی احساس می فشارد!
احساسی که در تقلای کمی هوا ...
باران میشود و میزند بر پنجره ی
غبار الود دل!!
دلی که خانه به دوشو سرگشته!!
کولی وار شابه هایش را....
در کوچه های خلوت شب،،
قدم میزندو ...
خاطرات شیرن گذشته را...
در پیپ شکسته ی گوشه ی لبش
دود میکند!!
پایش را روی گلوی احساس می فشارد!
احساسی که در تقلای کمی هوا ...
باران میشود و میزند بر پنجره ی
غبار الود دل!!
دلی که خانه به دوشو سرگشته!!
کولی وار شابه هایش را....
در کوچه های خلوت شب،،
قدم میزندو ...
خاطرات شیرن گذشته را...
در پیپ شکسته ی گوشه ی لبش
دود میکند!!