انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک

نسخه‌ی کامل: پاییز آمد و من ..
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پاییز آمد و من ..
ساختن لحظات ناب را بدون تو حرام کرده ام ...
چه بهانه های خوبی برای امروز هست
اما تو را ندارم !
مثلا خوردن یک لیوان قهوه در کافه هایِ کنار پیاده رو کار شراب را میکرد،
اگر دستان تو در دستانم بود !
بعد از آن هم پیاده روی در خیابان ولیعصر ...
مردم درگیر روزمرگی و من هم درگیر پیچش موهایت که باد به صورتم میزند
وقتی دارم شعر در گوش ات زمزمه میکنم...
تو هم درگیر صدای دورگه من!
فکر کن کمی سرد هم باشد ،
کل ولیعصر را قدم میزدیم،
اگر دستان تو در دستانم بود!
میرفتیم سینما و فیلم فروشنده را برای چندمین بار میدیدیم ،
در تاریکیِ سینما مثل احمق ها زل میزدم
به برق چشمانت وقتی داری
با دقت فیلم را دنبال میکنی ،
اگر دستان تو در دستانم بود
کنسرت سیامک عباسی به یاد ماندنی میشد
و تا خانه همه ی آهنگ هایش را با صدای بلند برایت میخواندم
و تو هم الکی از صدای من تعریف میکردی
و من هم ذوق مرگ میشدم !
اگر دستان تو در دستانم بود!
اما نه کافه را میروم
نه سینما را
نه کنسرت را ...!
میدانی....
مدینه فاضله ی من لحظاتِ با تو بودن شده ،
آن هم در خیال ،
اما من به این خیالِ با تو بودن هم خیانت نمیکنم !
راستی.... Smile
فکر کن باران هم ببارد!!!