2025/03/15، 03:29 PM
فنجانی که به دست هایت وابسته شده بود
https://mastrorahimi.shop/product-category/%d9%82%d9%87%d9%88%d9%87/ای که آرزو داشت فال تو باشد
راهرویی که برای عطرت جان می داد
و ساعتی که خودش را به خواب می زد تا بیشتر
کنار هم باشیم،
ما زمین را،
ما درختان را،
ما برگ های پاییز را،
ما زمستان را،
ما تمام شهر را
با عشقمان به جنون رسانده بودیم
اما آن روزها
حرفهایت بوی رفتن می داد
و این را
تمام کافه های شهر شهادت می دهند.
https://mastrorahimi.shop/product-category/%d9%82%d9%87%d9%88%d9%87/ای که آرزو داشت فال تو باشد
راهرویی که برای عطرت جان می داد
و ساعتی که خودش را به خواب می زد تا بیشتر
کنار هم باشیم،
ما زمین را،
ما درختان را،
ما برگ های پاییز را،
ما زمستان را،
ما تمام شهر را
با عشقمان به جنون رسانده بودیم
اما آن روزها
حرفهایت بوی رفتن می داد
و این را
تمام کافه های شهر شهادت می دهند.