![]() |
مثلا - نسخهی قابل چاپ +- انجمن پيپ ايران|تنها انجمن تخصصي پيپ توتون سيگاربرگ قهوه|پاسارگادتاباک (https://www.pipeclubiran.com) +-- انجمن: مباحث مربوط به پيپ (https://www.pipeclubiran.com/forum-5.html) +--- انجمن: انواع پيپ (https://www.pipeclubiran.com/forum-6.html) +---- انجمن: شعر پیپ (https://www.pipeclubiran.com/forum-18.html) +---- موضوع: مثلا (/thread-5141.html) |
مثلا - HERCUL - 2021/10/08 مثلا برای خودمان کلبهی کوچک و دنجی داشتیم کنج یک جنگل سبز و در آن آرام و بدون دغدغه زندگی میکردیم. مثلا صدای کلاغها بود و سارها، مثلا بیخبر بودیم از محدودیتها و حصارها. مثلا کاری به کار هم نداشتیم و سرزنده و مشتاق و خوشبخت زندگی میکردیم. با کسانی که دوست داشتیم هر غروب مینشستیم روی بام یا ایوان و وداع خورشید و رجعت ماه را در نهایت آرامش و شُکوه، تماشا میکردیم. مثلا هوا سرد میشد و کنار شومینه پیپ میکشیدیم قهوه میخوردیم و کتاب میخواندیم و حرفهای خوب میزدیم. مثلا از رنج و بیماری و اندوه و ظلم، نشانی نداشتیم و ساکن اصیلترین و سبزترین کوچههای بهشت بودیم و بی هیچ تظاهری، حالمان خوب بود. مثلا باد سرد پاییز میوزید و آغوش مهربانی داشتیم برای پناه گرفتن، یا برگهای خشک و نارنجی میریخت و شور و اشتیاق عجیبی داشتیم برای قدم زدن. و جهان پر بود از درختهای سبز و چشمههای جوشان و آسمان پر بود از پرندههای آوازخوان و ستارههای درخشان و ابرهای پر باران. مثلا زیر سقف چوبی و آرام کلبه، با صدای جیرجیرکها میخوابیدیم و با تلنگر نرم آفتاب پشت پنجره بیدار میشدیم. مثلا برف مینشست پشت شیشهها و دانه میریختیم برای گنجشکها و گرم بودیم میان دیوارها و کِیف میکردیم. مثلا همه چیز شبیه به یک خیالبافیِ شگفتانگیز بود، اما حقیقت داشت. |