2016/12/30، 04:37 PM
رضا شکراللهی ویراستار و پژوهشگر ادبی در این باره میگوید: «درست است که برخی واژههای انگلیسی هستند که ترجمهی آنها دقیق نیست و باید آنها را توضیح داد، اما چه باعث میشود در مواقع غیرضرور هم ما باز این کار را بکنیم؟ این مسئله حتا در برابر سرهنویسانِ ضدعربی هم مطرح میشود. که در استفاده از واژههای عربی وقتی پرهیز کنید که معادل فارسی آن هنوز «جاری و زنده و مفهوم» است. نه اینکه کلا همهچیز را بریزید دور!»
به اعتقاد او ما در ده سال اخیر شکل جدیدی از پدیدهای اجتماعی را میبینیم که چارهای نداریم جز اینکه اصطلاح فرنگیمآبی را برایش به کار ببریم. پدیدهای ناشی از گسترش و نفوذ رسانهها و تأثیرشان در سبک زندگی ایرانی، از تجملگرایی و مدگرایی در همهی شئون زندگی گرفته تا انتهای آن که به زبان میرسد. شکراللهی در صحبتهایش به «کلاهبرداری زبانی» اشاره میکند و تغییر سبک زندگی و در این باره توضیح میدهد: «در نسل جدید با تعاریف جدیدی روبهرو هستیم. مثلا من شک دارم به این قضیه بتوانیم «خودباختگی فرهنگی» لقب بدهیم. قضیه این است که نسل جدید مثلا در حوزهی زبان به زبان به عنوان سرمایهی ملی نگاه نمیکند و با «طبقه»ای مواجهیم که اصلا این قضیه برایش موضوعیت ندارد. وقتی مسابقه بر سر «اعتبار اجتماعی» و نیز کسب «سود بیشتر» از راه مدرننمایی باشد، تهش میرسیم به منوهایی از این دست. اصل ماجرا برمیگردد به تغییر سبک زندگی که تصادفا و پارادوکسیکال خود ما بهش میگوییم لایفاستایل!»
شکراللهی به مسیری اشاره میکند که ماءالشعیر به جای آبجو طی کرده و در فرهنگ ما جا افتاده. همانچیزی که در منوی کافهها گاهی با عنوان آبجوی اسلامی میبینیم: «از سوی دیگر بار عاطفی کلمهها هم رگ و ریشهی اجتماعی و سیاسی دارند، هم در حوزهی استفاده، رویکرد اقتصادی. مثلاً ماءالشعیر همان آب جو است. ولی در زبان فارسی امروز، شما نمیتوانید به آب جویی که الکل نداشته باشد بگویید آب جو. باید، و درستش هم همین است، که بگویید ماءالشعیر. اینکه چرا این طور شده، خب بحث دینی و سیاسی دارد در ایران اسلامی. ولی از جایی به بعد، استفاده از «ماءالشعیر» برای فروش به جامعهی مذهبی و متدین، کاملاً جنبهی اقتصادی و سودجویی پیدا میکند.»
وقتی سبک زندگی میشود لایفاستایل!
تاثیر رسانهها و تغییر سبک زندگی ایرانی نکتهای ست که وقتی سراغ امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتیم روی آن دست گذاشت و از فروریختن ارزشها و از بین رفتن وحدت ملی گفت: «تغییر سبک زندگی ایرانی و تغییر زبان روزمرهی مردم تاثیر مستقیم رسانهها و نشانه بیگانگی با فرهنگ ملی و فروریختن ارزشهاست. کلمات با خودشان پیام میآورند و در همهجا تاثیر میگذارند. این داستان سر دراز دارد و فقط به منوی کافهها محدود نمیشود. وقتی به کسی تفهیم کردند که کلمات خارجی از کلمات ایرانی بهتر است، این پیام را میرسانند که فرد خارجی هم به فرد ایرانی ارجحیت دارد و این پیام در سطح ملی میتواند انسجام و وحدت انسانهای یک کشور را نشانه بگیرد.»
او اعتقاد دارد این اتفاقهایی که به نظر کوچک میآید بیگانهپرستی را در جامعه رایج کرده و دست میگذارد روی ورود کلمات خارجی با محصولات جدید و میگوید: «کلمات خارجی با محصولات جدید وارد میشوند و زبان هم تغییر و تحول پیدا میکند و پویاست و نمیتوانیم توقع داشته باشیم که زبان مردم منتظر بنشیند تا ما فارسی کلمات جدید را پیدا کنیم. در همهی کشورهای جهان یک عده زبانشناس و دلسوز برای جلوگیری از تخریب فرهنگ تلاش میکنند. همانطوری که میبینید در کشورهایی مثل چین، ژاپن یا فرانسه زبان دوم، زبان رایج نمیشود.»
رضا شکراللهی از سوی دیگر این پدیده را ناشی از تنبلی زبانی مردم میداند و توضیح میدهد: «تجربهی یکی دو دهه کار در این زمینه به من نشان داده که جامعهی ما دچار تنبلی زبانی است. یک سوی این تنبلی خودش را در تنگتر شدن دایرهی واژگان مردم و حتا طبقهی متوسط و اهل فرهنگ نشان میدهد. سوی دیگرش همین جاست، یعنی در مواجهه با انواع و اقسام واژهها و ترکیبات نو از زبان انگلیسی و حتا فرانسوی و آلمانی تا حدی.»
ادامه دارد...
سلام جهان!:
- چگونه پیپ و چوب سیگار خود را تمیز کنیم
- منتخب
به اعتقاد او ما در ده سال اخیر شکل جدیدی از پدیدهای اجتماعی را میبینیم که چارهای نداریم جز اینکه اصطلاح فرنگیمآبی را برایش به کار ببریم. پدیدهای ناشی از گسترش و نفوذ رسانهها و تأثیرشان در سبک زندگی ایرانی، از تجملگرایی و مدگرایی در همهی شئون زندگی گرفته تا انتهای آن که به زبان میرسد. شکراللهی در صحبتهایش به «کلاهبرداری زبانی» اشاره میکند و تغییر سبک زندگی و در این باره توضیح میدهد: «در نسل جدید با تعاریف جدیدی روبهرو هستیم. مثلا من شک دارم به این قضیه بتوانیم «خودباختگی فرهنگی» لقب بدهیم. قضیه این است که نسل جدید مثلا در حوزهی زبان به زبان به عنوان سرمایهی ملی نگاه نمیکند و با «طبقه»ای مواجهیم که اصلا این قضیه برایش موضوعیت ندارد. وقتی مسابقه بر سر «اعتبار اجتماعی» و نیز کسب «سود بیشتر» از راه مدرننمایی باشد، تهش میرسیم به منوهایی از این دست. اصل ماجرا برمیگردد به تغییر سبک زندگی که تصادفا و پارادوکسیکال خود ما بهش میگوییم لایفاستایل!»
شکراللهی به مسیری اشاره میکند که ماءالشعیر به جای آبجو طی کرده و در فرهنگ ما جا افتاده. همانچیزی که در منوی کافهها گاهی با عنوان آبجوی اسلامی میبینیم: «از سوی دیگر بار عاطفی کلمهها هم رگ و ریشهی اجتماعی و سیاسی دارند، هم در حوزهی استفاده، رویکرد اقتصادی. مثلاً ماءالشعیر همان آب جو است. ولی در زبان فارسی امروز، شما نمیتوانید به آب جویی که الکل نداشته باشد بگویید آب جو. باید، و درستش هم همین است، که بگویید ماءالشعیر. اینکه چرا این طور شده، خب بحث دینی و سیاسی دارد در ایران اسلامی. ولی از جایی به بعد، استفاده از «ماءالشعیر» برای فروش به جامعهی مذهبی و متدین، کاملاً جنبهی اقتصادی و سودجویی پیدا میکند.»
وقتی سبک زندگی میشود لایفاستایل!
تاثیر رسانهها و تغییر سبک زندگی ایرانی نکتهای ست که وقتی سراغ امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتیم روی آن دست گذاشت و از فروریختن ارزشها و از بین رفتن وحدت ملی گفت: «تغییر سبک زندگی ایرانی و تغییر زبان روزمرهی مردم تاثیر مستقیم رسانهها و نشانه بیگانگی با فرهنگ ملی و فروریختن ارزشهاست. کلمات با خودشان پیام میآورند و در همهجا تاثیر میگذارند. این داستان سر دراز دارد و فقط به منوی کافهها محدود نمیشود. وقتی به کسی تفهیم کردند که کلمات خارجی از کلمات ایرانی بهتر است، این پیام را میرسانند که فرد خارجی هم به فرد ایرانی ارجحیت دارد و این پیام در سطح ملی میتواند انسجام و وحدت انسانهای یک کشور را نشانه بگیرد.»
او اعتقاد دارد این اتفاقهایی که به نظر کوچک میآید بیگانهپرستی را در جامعه رایج کرده و دست میگذارد روی ورود کلمات خارجی با محصولات جدید و میگوید: «کلمات خارجی با محصولات جدید وارد میشوند و زبان هم تغییر و تحول پیدا میکند و پویاست و نمیتوانیم توقع داشته باشیم که زبان مردم منتظر بنشیند تا ما فارسی کلمات جدید را پیدا کنیم. در همهی کشورهای جهان یک عده زبانشناس و دلسوز برای جلوگیری از تخریب فرهنگ تلاش میکنند. همانطوری که میبینید در کشورهایی مثل چین، ژاپن یا فرانسه زبان دوم، زبان رایج نمیشود.»
رضا شکراللهی از سوی دیگر این پدیده را ناشی از تنبلی زبانی مردم میداند و توضیح میدهد: «تجربهی یکی دو دهه کار در این زمینه به من نشان داده که جامعهی ما دچار تنبلی زبانی است. یک سوی این تنبلی خودش را در تنگتر شدن دایرهی واژگان مردم و حتا طبقهی متوسط و اهل فرهنگ نشان میدهد. سوی دیگرش همین جاست، یعنی در مواجهه با انواع و اقسام واژهها و ترکیبات نو از زبان انگلیسی و حتا فرانسوی و آلمانی تا حدی.»
ادامه دارد...
سلام جهان!:
- چگونه پیپ و چوب سیگار خود را تمیز کنیم
- منتخب
قهوه آدمها را به هم نزدیکتر میکند...