2020/05/04، 07:19 PM
شب میرسد زمین و زمان خواب میرود
من با خیال روی تو بیدار ... دارمت
دیوانگیست اینکه فقط در تخیّلام
در انتظار لحظهی دیدار ... دارمت
شب میرسد به نیمه و در من شروع توست
اندیشهام دچار ِ همین بیقراری است
پیپ و قرص خواب و کمی شعر تلختر
این بدترین مقدمهی سوگواری است
من سوگوار ساعت پایان امشبم
خورشید من به صحنهی فردا نمیرسد
این شکوهها و اینهمه فریاد و هقهقام
حتا به بیخ ِ گوش شماها نمی رسد
چیزی نمانده بود لباس سیاه را
از پیکر مُکدّر ِ دنیا در آورم
چیزی نمانده بود که پاییز زرد را
با سبزههای چشم تو از پا در آورم
چیزی نمانده بود که این شعر خیس من
دست تو را بگیرد و تا من رساندَت
چیزی نمانده بود که آغوش گرم من
از سوز ِ روزهای زمستان رهاندَت
چیزی نمانده بود که باغ بهشت را
پروردگار عشق به نامم زند... نشد
لعنت به سیب سرخ و من و بیشعوری ام
" حوّا " دلیل ِ این گنه ِ مستند نشد!!
چیزی نمانده بود و نمانده ست هیچ چیز!
حالم خوش است با همه ی " هیچ چیز" ها
فردا پَر و خودم پَر و تو پَر کلاغ پَر
پرواز میکند همهی "ناعزیز" ها
حالم خوش است و تکیه زدم روی صندلی
دارم برای مرگ خودم ،ساز میزنم
دیوار میزنم به سرم بلکه بشکند...
هی میزنم نمیشکند ، باز میزنم
حالم خوش است و بیخبر از تو که نیستی
افتاده ام درون خودم جیغ میکشم
افتاده ام به گستره ی وان ِ بیکسی
روی تمام زندگی ام تیغ میکشم
من شعر میشوم که پس از سالهای سال
در فکر و ذهن و روی لبت زندگی کنم
وقتی که بر لبان تو تکرار میشوم
خون گریه در نهایت شرمندگی کنم
سلام جهان!:
- چگونه پیپ و چوب سیگار خود را تمیز کنیم
- منتخب
من با خیال روی تو بیدار ... دارمت
دیوانگیست اینکه فقط در تخیّلام
در انتظار لحظهی دیدار ... دارمت
شب میرسد به نیمه و در من شروع توست
اندیشهام دچار ِ همین بیقراری است
پیپ و قرص خواب و کمی شعر تلختر
این بدترین مقدمهی سوگواری است
من سوگوار ساعت پایان امشبم
خورشید من به صحنهی فردا نمیرسد
این شکوهها و اینهمه فریاد و هقهقام
حتا به بیخ ِ گوش شماها نمی رسد
چیزی نمانده بود لباس سیاه را
از پیکر مُکدّر ِ دنیا در آورم
چیزی نمانده بود که پاییز زرد را
با سبزههای چشم تو از پا در آورم
چیزی نمانده بود که این شعر خیس من
دست تو را بگیرد و تا من رساندَت
چیزی نمانده بود که آغوش گرم من
از سوز ِ روزهای زمستان رهاندَت
چیزی نمانده بود که باغ بهشت را
پروردگار عشق به نامم زند... نشد
لعنت به سیب سرخ و من و بیشعوری ام
" حوّا " دلیل ِ این گنه ِ مستند نشد!!
چیزی نمانده بود و نمانده ست هیچ چیز!
حالم خوش است با همه ی " هیچ چیز" ها
فردا پَر و خودم پَر و تو پَر کلاغ پَر
پرواز میکند همهی "ناعزیز" ها
حالم خوش است و تکیه زدم روی صندلی
دارم برای مرگ خودم ،ساز میزنم
دیوار میزنم به سرم بلکه بشکند...
هی میزنم نمیشکند ، باز میزنم
حالم خوش است و بیخبر از تو که نیستی
افتاده ام درون خودم جیغ میکشم
افتاده ام به گستره ی وان ِ بیکسی
روی تمام زندگی ام تیغ میکشم
من شعر میشوم که پس از سالهای سال
در فکر و ذهن و روی لبت زندگی کنم
وقتی که بر لبان تو تکرار میشوم
خون گریه در نهایت شرمندگی کنم
سلام جهان!:
- چگونه پیپ و چوب سیگار خود را تمیز کنیم
- منتخب
پادکست رادیو اسموک | Radio smoke
https://radiosmoke.com
http://Instagram.com/radio.smoke
https://radiosmoke.com
http://Instagram.com/radio.smoke