مهمان گرامی، خوشآمدید! |
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت نام کنید.
|
کاربران آنلاین |
در حال حاضر 70 کاربر آنلاین وجود دارد. » 0 عضو | 70 مهمان
|
|
|
چند خط در کافه |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/10، 05:05 PM - انجمن: شعر پیپ
- بدون پاسخ
|
 |
جهانی به تماشای من ایستاده درست در همین جا...
در همین کافه دنج و دور
و تو بی خبر از همه جا
به تنهایی
قدر تمام این نگاه ها
به یاد پرکلاغی ترین دختر جهان میمانی
میمانی و میمکی شیره پیپ را
و جان مرا هم!
فوت میکنی
غبار میگیرد تمام کافه را و
بخت سپید این زن را هم...
|
|
|
کافه محال |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/09، 07:17 PM - انجمن: شعر قهوه
- پاسخ (1)
|
 |
کافه های شهر ما
فال قهوه می فروشند
توی هر فنجان زیبا
قهوه را با قیمت بالا می فروشند
همین امشب کافه رویا
دو فنجان قهوه خوردم
پریشب کافه رویا
شب قبلش کافه دلدار
قهوه خوردم،فال خریدم
فال خیال بودنت را
بهایی بیشتر از جانم خریدم...
|
|
|
کافه |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/08، 05:06 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
توی کافه فال قهوه انگاری به اسمه اونه
شکل گاوگاوه وحشی درجش مرز جنونه
داره جون میده رو فنجون بختی که سیاه و تاره
پنجره چشماشو بسته پنجره پر از غباره
میگف اینبار لبه کافه چشماشو میخواد ببنده
که همه بگن غریبس که کسی بهش نخنده
تو چشاش یه موج حسرت پره غصه های مادر
منقل و بساط بابا سیابختییه یه خواهر
توی کافه فال قهوه انگاری به اسمه اونه!!!
|
|
|
کافه قدیمی |
ارسال کننده: bernabea - 2016/06/07، 03:10 PM - انجمن: شعر قهوه
- بدون پاسخ
|
 |
بارون.
یه کافه قدیمی.
یه کافه چی پیر چروک خورده که از زیر عینک قاب درشت به میزش نگاه میکنه.
یه میز چوبی.
یه پنجره باز.
مردمی که توی خیابون اینور و اونور میدوئن تا خیس نشن.
یه سکوت عجیب.
صدای خنده چند نفر از دور.
قهوه داغ روی میز.
دوتا صندلی چوبی.
من.
تو،نه تو نیستی.
من.
و دلتنگی تو...
|
|
|
|