2016/09/25، 12:31 AM
English
The Sad Cafe
Out in the shiny night, the rain
was softly falling
The tracks that ran down the boulevard had
all been washed away
Out of the silver light, the past came softly calling
And I remember the times we spent
inside the Sad Cafe
Oh, it seemed like a holy place,
protected by amazing grace
And we would sing right out loud, the
things we could not say
We thought we could change this world
with words like “love” and “freedom”
We were part of the lonely crowd
Inside the Sad Cafe
Oh, expecting to fly,
we would meet on that shore in the
sweet by and by
Some of their dreams came true,
some just passed away
And some of the stayed behind
inside the Sad Cafe.
The clouds rolled in and hid that shore
Now that Glory Train, it don’t stop here no more
Now I look at the years gone by,
and wonder at the powers that be.
I don’t know why fortune smiles on some
and let’s the rest go free
Maybe the time has drawn the faces I recall
But things in this life change very slowly,
if they ever change at all
There’s no use in asking why,
it just turned out that way
So meet me at midnight baby
inside the Sad Cafe.
Why don’t you meet me at midnight baby,
inside the Sad Cafe
****************************
The Sad Cafe
Persian
کافه غم انگیز
بیرون در شب درخشان
باران به نرمی می بارید
ردهایی که در بلوار کشیده شده بودند
همه شسته شده بودند
بیرون از نور نقره ای فام، گذشته به نرمی آمد
صداکنان
و من بیاد میاورم زمانهایی را که سپری کردیم
درداخل کافه غم انگیز
آه، اون شبیه یک جای مقدس بود
محافظت شده توسط زیبایی شگفت انگیز
و ما بلند آواز می خواندیم
چیزهایی را که نمی توانستیم بگوییم
فکر می کردیم که این دنیا را می توانیم تغییر دهیم
با کلماتی همچون عشق و آزادی
ما بخشی از جمعیت تنهای
داخل کافه غم انگیز بودیم
آه، در انتظار پرواز
ما می خواستیم که در ساحل
به شیرین کامی ملاقات کنیم
بعضی از رویاهایشان به حقیقت پیوست
بعضی نیز از بین رفتند
و بعضی از آنها نیز از عقب ماندند
در درون کافه غم انگیز
ابرها آمدند و آن ساحل را پنهان نمودند
اکنون آن قطار افتخار دیگر اینجا توقف نمی کند
اکنون می نگرم به سالیان سپری شده
و متعجب از قدرتهای موجود
نمی دانم چرا بخت به بعضی ها لبخند می زند
و بقیه را رها می کند
شاید زمان چهره هایی که به یاد می آورم را ترسیم کرده است
اما چیزهایی در این زندگی، بسیار آرام تغییر می کنند
البته اگر اصلا تغییر کنند
پرسیدن , چرا بی فایده است
راه و روش اون همینطوری است
پس عزیزم، نیمه شب مرا ملاقات کن
در داخل کافه غم انگیز
چرا نیمه شب مرا ملاقات نمی کنی عزیزم
در داخل کافه غم انگیز
سلام جهان!:
- چگونه پیپ و چوب سیگار خود را تمیز کنیم
- منتخب
پادکست رادیو اسموک | Radio smoke
https://radiosmoke.com
http://Instagram.com/radio.smoke
https://radiosmoke.com
http://Instagram.com/radio.smoke